سی و یک

سی و یک

سی و یک

سی و یک

و تو پروردگار خواهی بود

همیشه به این معتقد بودم که این ارزش گذاری ها و قله سازی ها و پایگان بندی ها به هیچ دردی نمی خورند مگر کور کردن استعداد. 

یک هفته گذشته و من سه داستان زیبا از کسی خوانده‌ام که خلاف ظاهرش سرشار از احساس بود. با خودم فکر می کنم اگر اسم کسی مثل فلانی وبهمانی روی داستان ها بود حتما تا حالا چاپ شده بودند و کلی هم سر وصدا به پا می شد اما به جرم ناشناس بودن و کسی نبودن محکومند به اسارت در تارنمای  مجازی 

شعرهای علی رضا رو هم که می خونم همین حس رو دارم. از این همه اسم بیزارم . واقعا چه فرقی داره که شاعر و نویسنده کی باشند اگر طبقه اقلیت روشنفکر ما معتقد به مدرنیسم و پست مدرنیسم هستند چرا هنوز استخوان های شاملو و هدایت و گلشیری و حافظ و ... رو  

می پرستند 

چرا اگر بفهمند که نوجوانی یا جوانی گمنام یا حتی پیرمردی ناشناس این ها را نوشته به دنبال یافتن غلط و اشتباه خودشون رو می کشن و آخر سر هم انگ می زنند که فلانی از تو بهتر گفته دیگه به تو نیازی نیست 

... عزیزم  

به خاطر اعتماد به نفست و استعدادت و احساسات پنهانی و گمشده‌ت تبریک می گم حتی اگر چاپ هم نشد مهم نیست تو با گفتن و سرودن و نوشتن دنیایی رو خلق می کنی که وجود خواهد داشت تو پروردگار خواهی بود.

نظرات 4 + ارسال نظر
ایرن پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:29 ب.ظ http://sanoovania.blogsky.com/

وای مریم گریه ام گرفت الان!یه اشک خوبیه که نگو!تمام کسالت عصر پنج شنبه ام از بین رفت...خوش حالم که این جوری فکر می کنی..آره مهم نیست که چاپ نمیشند..کسی تحویلشون نمی گیره...مهم اینه که من درون خودم یه خدای کوچک دارم که می آفرینه و نقش می زنه و داره از آفرینش شخصیت هاش لذت می بره....

نویسندگی یعنی همین
یعنی آفرینش و بی نیازی به وجود خدای مجازی دیگری در آسمان ها
یعنی یافتن نیرویی که بتونه تو رو در همه حال یاری بده بدون این که ازش بترسی و یا به امید بهشت و جهنم بپرستیش
در آدمکش کور هم مرد قصه گو خدا و خالق لحظه هایی است که خاطره راوی از اون سرچشمه می گیره

علیرضا پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:37 ب.ظ http://www.persian-craft.blogfa.com

سال ها تنها و بی کس مانده ام
خوانده ام شعری ز حال دوستان
کنیه ام بی خود نشد چاوش منش
چاوشان دور اند از هر بوستان

چاوش جان همین طور ادامه بده

علیرضا پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ب.ظ http://www.persian-craft.blogfa.com

خون خود را گر بریزی بر زمین
به که آبروی ریزی بر کنار
بت پرستیدن به از مردم پرست(شاعر پرست)
پند گیر و کار بند و گوش دار

محبوب شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:50 ق.ظ

دقیقا همینه که گفتی .. مهم نیست که کسی بخوندت یانه ... مهم اینه که تو خلق می کنی و از این آفرینش لذت میبری ...
چه خوب بود این مطلبت ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد