سی و یک

سی و یک

سی و یک

سی و یک

ضیافت

روز خوبی بود دیروز 

هنوز باقی است 

اثر خراشه‌های ناخنش بر روی در 

می پزد دستانم را 

رنج گرم دستانش 

و می دزددم هنوز 

غرور آرام نگاهش 

زنگ صدایش 

این آخرین نشانه از تمامی آفرینش 

در گوشم جاری است 

و زمختی ترک لبانش 

بر گونه‌هایم 

گرم و داغ و هوسناک. 

 

و من 

 در برابرش

مترسکی ساکت  

با تمنایی آرام  

بی تابی اندکی از آغوش گرم بویناکش 

بی قراری کمی از شورابه‌های تلخ نفسش 

و کلامش در من جاری: 

تو را سپاس 

که مرا آفریدی 

چنین عظیم و سترگ و تنها 

 

آری 

روز خوبی بود دیروز 

هبوط خدا به خانه ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد