سی و یک

سی و یک

سی و یک

سی و یک

به من بگو در برابر زنی که چون زنجره می بافد چه کنم و چگونه میان این سیلاب کلمات خود را غرقه کنم و به غرق شدن نیندیشم؟

به من بگو در برابر زنی که چون دیواری از سنگ مرا می نگرد و گویی میان سیلاب کلماتم غرقه شده چه کنم و چگونه نجاتش بخشم؟

با خود چه کنم؟ با این همه صدا و آوا و نجوا در خود چه کنم؟

خالی از خویش و تو و دیگران- آمیخته با تمام صداهای کشنده ای که جانم را می مکد- باید چه کنم؟

تنها گوشه ای مرا بس است تا اندکی بی نفس جهان را نظاره کنم بی آن که زبان و زمان و مکان مرا در بر گیرند.

نظرات 1 + ارسال نظر
منوخودم سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:43 ق.ظ http://bluepenn.blogfa.com

وای مریم چقد دوست داشتم ..چقدر تلخیش نشست به جونم
وای مریم...
بغض امروزم رو ترکوندی الان بالاخره ....

پس بارون تهرون و بارون چشمات همزمان شدن
چقدر دلم برات تنگ شده محسن جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد