سی و یک

سی و یک

سی و یک

سی و یک

ققنوس

گرچه پروای آنم نیست که بگریزم

از ترحم سرد و خالی چشمانت

اما هرگز

ققنوس نخواهم بود

هرگز

تا از میان بال های فروشکسته ام

سربرکنم

و خاکستر استخوان هایم

میعاد تولد دوباره ام گردد

و دوباره

بیاغازم با تو

این فصل سرد و سترون را!

نظرات 3 + ارسال نظر
محبوب چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ب.ظ http://mahboob.persianblog.ir/

مریم جونم ! شعرات عالی ان واقعا ... خیلی خوب

داشتم می خوندم وبلاگت رو ... تا پست های مرداد ماه رفتم عقب و همه رو یکی یکی خوندم ...

خیلی خوب شعر می گی .. دلم میخواد ببینمت و اینکه چرا این همه غم داری دوست من ؟

سلام محبوب جون! واقعا ممنونم که وقت گذاشتی و شعرهام رو خوندی
منم دوست دارم ببینمت! اما شاید خلاف شعرهام آدم غمگینی نباشم.
به هر حال واقعا خوشحال می شم که از نزدیک ببینمت

محبوب چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:49 ب.ظ http://mahboob.persianblog.ir/

مریم جون ! برات اس ام اس دادم امروز ... جوابمو ندادی

send می شه اما دلیورت نمی کنه چرا؟

رئوف شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:30 ق.ظ http://raoof.blogsky.com

سلام
تبریک میگم
واقعاعالی و بارانی مینویسید
از وبلاگ من دیدن فرمائید
منتظر نظرات سازنده شما هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد