سی و یک

سی و یک

سی و یک

سی و یک

صندلی های پارک 

ساییده از خاطرات زن های تنهایی 

قصه های بی آغاز و بی فرجام 

در رخوت پوسیده ی ظهرهای تابستان!

نظرات 3 + ارسال نظر
میرزا قلیدون سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:20 ب.ظ http://qoleydoon.blogsky.com

نوشته هاتون خیلی دوست دارم خانم عسگری. انگار از زبون من شعر میگین! قشنگ حسشون می کنم.

میرزا قلیدون سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:22 ب.ظ http://qoleydoon.blogsky.com

نوشته هاتون خیلی دوست دارم خانم عسگری. انگار از زبون من شعر میگین! قشنگ حسشون می کنم.

سروش پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:39 ق.ظ http://www.aseman38.blogfa.com

انگار غیر از ایراد گرفتن کار دیگری نمیتونم انجام بدم . در بیت دوم "زن های تنهایی" و تا حدودی " ظهرهای تابستان" به وزن شعر لطمه زده بخصوص زنهای تنهایی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد