سی و یک

سی و یک

سی و یک

سی و یک

در یک روز شنبه خبری را می شنوی آرام آرام به خود می گویی (طوری که شیطان نشنود) یعنی می شود که این بار بشود! تا ظهر تا بعدازظهر خبر در سرت می چرخد. جر‌ات نداری که خوشحال باشی. جرات نداری که بلند بگویی. ناگهان می فهمی که کسی مخالف است و با زمزمه هایش نقشه هایت را نقش کرده است برآب! حالا مانده ای که این کار درست است یا نه؟ چه باید بکنی؟ آرزویت برآورده می شود با هزار اما و اگر و تو از اشتباه می ترسی چون سرنوشت ۲ نفر دیگر در گروی همین کار توست. و البته این آرزوی تو نیست آرزوی عزیزترین کس توست که اگر برآورده شود و او خوشحال شود تو را دیگر غمی نیست! باید چه کرد در این ابهام و سردرگمی روز شنبه؟


نظرات 3 + ارسال نظر
وروجک شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

از این حسا زیاد داشتم
خیلی بده
دوسش ندارم
چون یه جورایی بلاتکلیفی که خوشحال باشی یا ناراحت

دکولته بانو شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ب.ظ

سلام...امیدوارم این بار بشه...برآورده شدن آرزوی عزیزترین کس آدم می ارزه به هرچی که بعدش پیش بیاد...

تب۴۰درجه یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:55 ق.ظ

کدام طرف ترازو سنگینی میکند؟
همان انتخاب درست است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد