سی و یک

سی و یک

سی و یک

سی و یک

مرا به قهوه تلخ مهمان کن

تنم را  

خط به خط ، واژه به واژه، 

به باران شستم: 

دیگر سیاه مشق تو نخواهد بود 

و نه دفتری پوشیده از ناسازوار واژگان مرده ی خونین 

اینک 

خیس از نمانم خسته ی بهاران

خالی از حسرت آتش!

دل  داده به باد شرمگین اردی بهشتی 

خیره به نقش های در هم فنجان 

در انتظار سوغات آینده 

در هیهای چرک مرد این شهر تلخ! 

نظرات 7 + ارسال نظر
روشنک سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ب.ظ

قشنگ بود

روشنک سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ب.ظ

نویسنده با استعدادی هستی مریم امیدوارم موفق بشی

سروش چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:50 ق.ظ http://www.aseman38.blogfa.com

بنظر میاد وقتی به کامنت های خواننده ها پاسخ داده نمیشه ، میل و رغبت آمدن دوباره را از دست میدهند . یکجورایی حس بی اعتنایی از طرف صاحب وبلاگ بهشون دست میده که حس بسیار بدی است .

اصلا بی اعتنایی نیست من همه رو می خونم و به همه احترام می ذارم
از اومدن و خوندنت ممنونم

محبوب چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:38 ق.ظ

چقدر خوب بود مریم عزیزم... خیلی خوب و تلخ بود ... از اون تلخیا که تو جون آدم نفوذ می کنه... کلمه به کلمه و خط به خطش رو حس کردم ...

قربانت محبوب جون

تب۴۰درجه چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ب.ظ

بارانی که سوغاتش
دیگر
پاکی نیست،
و مرد
واژه ای فراموش شده!

روشنک پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:14 ب.ظ

چرا اینا رو چاپ نمی گنی؟

اینا برای چاب شدن هنوز ضعیفن در ضمن این روز روزگار شعر چاپ نمی کنن مگه این که خیلی معروف و مشهور باشی

محیا شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ق.ظ http://darjaryan.blogfa.com

تنم
زیر باران

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد