بیا و مرا تبعید کن
مرا به قلاب سنگت ببند
و در پشت بام خانه ات
پرتابم کن به دوردست مه آلود بی نفس
از این شرم آگین زندگی نفرت بار
رهایم کن!
مرا ببند
به یک تخت آهنی
تا ترک کنم
این همه مصیبت را
بیا و تبرت را بیاور
تا قلبم بیش از این
در خون ثانیه ها نتپد!
بیا آواره ام کن از این مرداب
تا رویای شبانه ام
آغاز شود!
بیا این کف دست از آن تو
مسیر تاریخم را ببین
تمام قتل و زنجیر و ضجه است
بیا و مرا تبعید کن
به دوردستان مه آلود بی تاریخ!
بیا و مشت مشت برایم
آب پاکی بیاور
و این مغز منزجر را خوب شست و شو کن
از تمامی خاطرات سهمگین تولدم
دردهای آرزوها را بپرداز
بیا و مرا تبعید کن....
بیا مرا تبعید کن
به قلاب سنگت ببند و
در پشت بام خانه ات
پرتاب کن
تکرار تا...
با وجود این دیوارها
نمی توانم!