و تو پروردگار خواهی بود

همیشه به این معتقد بودم که این ارزش گذاری ها و قله سازی ها و پایگان بندی ها به هیچ دردی نمی خورند مگر کور کردن استعداد. 

یک هفته گذشته و من سه داستان زیبا از کسی خوانده‌ام که خلاف ظاهرش سرشار از احساس بود. با خودم فکر می کنم اگر اسم کسی مثل فلانی وبهمانی روی داستان ها بود حتما تا حالا چاپ شده بودند و کلی هم سر وصدا به پا می شد اما به جرم ناشناس بودن و کسی نبودن محکومند به اسارت در تارنمای  مجازی 

شعرهای علی رضا رو هم که می خونم همین حس رو دارم. از این همه اسم بیزارم . واقعا چه فرقی داره که شاعر و نویسنده کی باشند اگر طبقه اقلیت روشنفکر ما معتقد به مدرنیسم و پست مدرنیسم هستند چرا هنوز استخوان های شاملو و هدایت و گلشیری و حافظ و ... رو  

می پرستند 

چرا اگر بفهمند که نوجوانی یا جوانی گمنام یا حتی پیرمردی ناشناس این ها را نوشته به دنبال یافتن غلط و اشتباه خودشون رو می کشن و آخر سر هم انگ می زنند که فلانی از تو بهتر گفته دیگه به تو نیازی نیست 

... عزیزم  

به خاطر اعتماد به نفست و استعدادت و احساسات پنهانی و گمشده‌ت تبریک می گم حتی اگر چاپ هم نشد مهم نیست تو با گفتن و سرودن و نوشتن دنیایی رو خلق می کنی که وجود خواهد داشت تو پروردگار خواهی بود.