گمانم این بود

که تکه‌های دلم را

خون‌چکان

برای کباب می‌خواهی!

گمانم این بود که

تکه‌های دلم را

اشک‌آلود

برای به نیش کشیدنت می‌خواهی!

گمانم این بود که تکه‌های دلم را

رشته‌رشته

برای بافتن می‌خواهی!

اینک

تکه‌های دلم را

مانند سنگ‌ریزه های تراش ناخورده

مانند تاس‌های شکسته

به بند کشیده‌ای

اینک

با رشته‌ی به بند کشیده‌ی تکه‌های دلم

در غروب غبار گرفته‌ی این رمضان بی‌رمق

ربنا می‌خوانی!

اینک تویی:

درویشی با بند تکه‌های دلم در دست!