somewhere سوفیا کاپولا با جدایی نادر از سیمین یک وجه مشترک داشت و آن سطح کمتر از حد انتظار بود. زمانی که تعریف چیزی، کسی یا جایی را خیلی می‌شنوی و می‌بینی که مرتب جایزه و تعریف و تمجید و تقدیر و... بارش می‌کنند به خود می گویی ای بابا! عجب چیزی باید باشد! اما وقتی به اصل ماجرا می‌رسی صاف می‌خورد توی ذوقت!

فیلم سوفیا کاپولا خیلی معمولی بود. زمانی که در ایتالیا چهچه‌های بسیار به نافش می‌بستند به خود گفتم حتمی باید این را دید! عجب فیلمی باید باشد. اما فیلم آبکی درآمد و یاد منتقدانی افتادم که تارانتینو را متهم به پارتی‌بازی کردند و گفتند که این فیلم ارزش آن چنانی ندارد که شایسته دریافت جایزه باشد.

شب پنج‌شنبه بود که بالاخره جدایی نادر از سیمین را دیدم. الحق که حال‌گیری اساسی بیش نبود. نه این که فیلم خوبی نباشد، اما فیلم به علت تکرار ساختارهای قبلی مؤلفش می‌لنگید. تمامی عناصر موجود در روایت‌های چهارشنبه سوری و درباره الی در آن جمع بودند و تنها جذابیتش بازی خوب بازیگرانش بود. مسلما من نه منتقد فیلمم و نه خیلی به دوربین و دکوپاژ و لوکیشن و این چیزها وارد، اما فیلم به من نمی‌چسبید و واقعا نمی‌فهمیدم که چرا فرهادی اقلا روایت‌های پیشینش را دستکاری نکرده و یا چرا موتیف‌های جدیدی به فیلم وارد نکرده است؟

ین را بگویم که این سلیقه و نظر شخصی من است و البته قضاوت من! والا قصدم توهین به هنر و شایستگی فرهادی و سوفیا کاپولا نبوده است. شاید شما دیده‌اید و پسندیده‌اید!