یک روزی تو پسر چاقالوی همسایه بودی و من دختر لاغر مردنی خونه حالا من دختر چاقالو هستم و تو پسر لاغر مردنی! یک روزی تو برای دیدن من پشت آجرهای خونه بغلی کمین می کردی و من عشق می کردم که سرکار بزارمت! حالا تو هی با دختر خوشگله می آی و می ری و به من که تا کمر از تراس خونه آویزونم محل نمیذاری! کجای این عشق بوده؟
|