شبروان

نگو به من  

که دیگر غروب است و دیر !

نگو که راه رفتمان نیست

بنگر به چشمان روشنم 

این اندک کورسوی ناچیز بی مقدار 

این شعله ی خرد :

راه را روشنی خواهد بود

و رفتن را مایه ای