سی و یک

سی و یک

سی و یک

سی و یک

دلم پرو می خواهد. آن کوه های سربه فلک کشیده و آن دریاچه های عمیق را. آن دره های ژرف و رودخانه های خونبار را! دلم سرخ پوستانی را می خواهد که برای هر نسیمی، هر درختی، هر شکوفه ای، برای تمام ارواح سرگردان  جهان، برای هر آوا و صدایی، نامی گزیده اند. دلم  قدم زدن   می‏ خواهد میان کوچه های شهر کوثکو، میان دیوارهای اینکایی با سنگ هایی مثل رودهای خونین، مثل دره های ژرف.

رودهای ژرف آرگداس تخیل را بر می انگیزد. در قلب خواننده شعر و ترانه می سازد. آن زبان شاعرانه، آن اصطلاحات زیبای سرخپوستی(که چوایی) آندی، آن همه داستان های خرافی لطیف و شیرین و در عین حال دهشتناک همگی جذبت می کنند و تو ناگهان خود را در پرو می یابی! خواندش آسان نیست اما واقعا به زمان کشدار و طولانی اش می ارزد.
مخاطب رمانتیکی مثل من می میرد برای چنین چیزی. برای این همه ترانه و سروده و موسیقی در زبان. این همه تجسم و تصویر.

رودهای ژرف نوشته خوزه ماریا آرگداس، انتشارات نیلوفر، ترجمه مصطفی مفیدی

نظرات 1 + ارسال نظر
روشنک سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ق.ظ

چه خوب...............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد